انشا در مورد ضرب المثل شتر دیدی ندیدی

تاریخ انتشار : ۲۸ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا ضرب المثل شتر دیدی ندیدی

مقدمه:

ما ممکن است در زندگی مان اشتباهاتی انجام دهیم که نمی خواهیم کسی از آن چیزی بداند، در واقع این اتفاق بار ها در محیط اطراف ما رخ می دهد و عموما خیلی عجیب نیست، ممکن است فردی نیز در مقابل شما کار خطا و یا اشتباهی را انجام دهد که به هیچ عنوان پسندیده نیست و شما نیز شاهد این قضیه باشید.

تنه انشاء:

اشتباهات گاهی ممکن است بزرگ تر از چیزی باشد که فکرش را می کنیم، اما به هر حال ضرب المثل ها به ما نکاتی را می آموزند که بسیاری از این رخداد ها در گذشته نیز نقش بسته است و به هیچ عنوان چیز عجیب و غیرقابل باوری نیست. وقتی فرد در مقابل شخص دیگری اشتباه و خطا را انجام می دهد از او می خواهد که در این باره با کسی صحبتی نکند.

همین کافی است که ما به طور دقیق و کامل ضرب المثل شتر دیدی ندیدی را درک کنیم که نشان از رفتار و اخلاقی دارد که فرد مقابل ما علاقه زیادی به پنهان کاری دارد و از آن بار ها در زندگی استفاده می کند و ممکن است در ادامه تبدیل به یک خصوصیت بد و منفی شود. نخست باید به خوبی رازداری را بیاموزیم که یک ویژگی مهم در انسان هایی است که همه چیز را به درست ترین شکل ممکن درک می کنند.

هر کدام از شخصیت هایی که در اطراف خود می بینیم ممکن است راز های عجیبی داشته باشند که کم تر کسی در مورد آن ها اطلاع دارد و یا تنها صندوقچه اسرار ذهن خودشان است.

نتیجه گیری:

هر کسی در زندگی اش راز هایی دارد که نمی خواهد کسی از آن ها باخبر باشد، مشکل اینجاست که یک نفر شاهد این راز مهم باشد، در این شرایط قطعا این ضرب المثل جای کار خواهد داشت و حتی ممکن است بار ها استفاده گردد. در بسیاری از مواقع رازداری نمی تواند صرفا مثبت باشد، چون ممکن است کلید حل یک مسئله مهم باشد که ما آن را کتمان می کنیم.

انشا در مورد ضرب المثل آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

تاریخ انتشار : ۲۷ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا با موضوع ضرب المثل آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است

مقدمه:

بار ها در زندگی ما و یا اطرافیانمان اتفاقاتی رخ داده است که از گذشته مشخص بوده و نمی توانستیم آن ها را کتمان کنیم، اما به هر حال عده ای دوست دارند تا دریافت نتیجه نهایی صبر کنند، در واقع این در مورد یک دانش آموز که تمام طول سال سعی کرده است و درس خود را به بهترین شکل ممکن فرا گرفته است نیز صدق می کند.

تنه انشاء:

تفاوت زیادی میان اتفاقی که از پیش تعیین شده است و همه در مورد آن اطلاع داریم که رخ می دهد وجود دارد تا حدسی که ما در این قبال می زنیم و حس می کنیم آن طور که باید و شاید یک سری مسائل تعیین نشده است و رخداد های پیش و روی زندگی همه کاملا از پیش تعیین شده نیست و ما در قبال دستیابی به آن ها مسئولیتی داریم که باید انجام دهیم.

ضرب المثل آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است نیز چنین نکته ای را گوشزد می کند، وقتی چیزی که از همه ابعاد مشخص است و قرار است که اتفاق افتاده و گاه سرانجام خوش و گاه بدی دارد را دیگر هر بار بیان نمی کنیم. در نتیجه همه ما باید در مورد آن تحقیقات لازم را داشته باشیم.

ما باید بیاموزیم که هر حرفی نباید مدام تکرار شود، چیزی که از قبل مشخص است قطعا رخ می دهد و تا وقتی که مشکلی پیش نیاید، باید منتظر سرانجام رخداد باشیم. اما گاهی صحبت در مورد مشکلات می تواند چاره ای ایجاد کند برای حل آن و این به هیچ عنوان نکته منفی و بدی نیست.

نتیجه گیری:

این ضرب المثل در واقع با زیاده گویی کاملا مخالف است و خاطر نشان می کند که وقتی چیزی به طور دقیق و شفاف مشخص است دیگر نباید در مورد آن صحبت های اضافه ای را بشنویم، شاید بتوان گفت که نقدی دارد بر نصیحت هایی که از مرحله ای به بعد در زندگی مدام می شنویم و هیچ نتیجه ای نخواهد داشت.

انشا با موضوع ضرب المثل یکی به نعل می زند یکی هم به میخ

تاریخ انتشار : ۲۶ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا درباره جمله معروف یکی به نعل می زند یکی هم به میخ

مقدمه:

احتمالا بار ها پیش آمده است که افرادی مراعات گر و محافظه کار را در اطراف خود مشاهده کنید که سعی می کنند تمامی جوانب را رعایت کرده و به هیچ عنوان موجب ناراحتی کسی نشوند که البته در مورد این گونه اشخاص از ضرب المثلی استفاده می شود که می تواند بسیار معانی جالب و جذابی داشته باشد.

تنه انشاء:

یکی به نعل می زند یکی هم به میخ به ما می آموزد که در برخی محافل برای این که مشکلات بزرگ و سوء تفاهم های عجیبی پیش نیاید می توانیم از هر دو طرف انتقاد و بحث تعریف کنیم، البته که این تعاریف باید منطقی باشد و تنها در مورد شخصیت عده ای باشد که سعی می کنند مدام با یکدیگر مبارزه های خیلی سخت و طاقت فرسا و البته غیرمنطقی داشته باشند، در این میان می توان مجددا تکرار کرد که یکی به نعل و یکی به میخ زدن صرفا نمی تواند معانی خوبی را بازتاب دهد و گاهی نیز در مسائل بسیار منفی استفاده می شود.

مثلا افراد به دلیل سوء استفاده خودشان از دیگران سعی می کنند که جبهه گیری نکرده و با این که حرف دلشان چیز دیگری است، آن را بیان نکرده و مدام پنهانش می کنند.

در این صورت نمی توان انتظار داشت که در یک جامعه شاهد رشد و پیشرفت باشیم، وقتی انتقادی را می بیینیم و اگر در آن زمینه تخصص داریم باید حتما بیانش کنیم تا با مشکل مواجه نشویم، مشکلی که در مرحله ای دیگر از زندگی گریبان خودمان را نیز خواهد گرفت.

نتیجه گیری:

این ضرب المثل به ما می آموزد که عده ای برای حفظ منافع خود ممکن است به طور کاملا مشهور از این ضرب المثل استفاده کنند و در زندگی آن ها کاربرد های بسیار طولانی مدت و همیشگی خواهد داشت. گاهی نیز برای جلوگیری از تنش به کار برده می شود که هر کدام منطق خاص خود را خواهد داشت.

انشا در مورد ضرب المثل هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد

تاریخ انتشار : ۲۵ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا با موضوع هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد

مقدمه:

   در صورتی که کسی به امید کمک دیگران بنشیند قطعا با مشکلات و گرفتاری های زیادی در زندگی اش روبرو می شود و حتی ممکن است از مرحله ای به بعد کاملا به دست فراموشی سپرده شود و زندگی اش نیز عاقبت خیر و خوشی برای او نداشته باشد، چون هیچ گاه وابسته بودن نمی تواند نتیجه صرفا خوبی برای انسان داشته باشد و بسیاری از ما را دچار مشکلات سخت و گرفتاری ها خیلی عجیب و بزرگ می کند.

تنه انشاء:

   بهتر است بیاموزیم که هیچ گاه کسی بهتر از خودمان نمی تواند برای ما تصمیمات صحیح بگیرد، البته این در شرایطی است که به سن تصمیم گیری درست رسیده باشیم و بدانیم که چه چیزی در مسیر زندگی مان خوب و چه چیزی بد و اشتباه است. شاید ضرب المثل هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد را کم تر شنیده باشیم، اما باید بدانیم که تیتر کاملا درست و صحیحی است و به هیچ عنوان نمی توان به آن ایرادی وارد کرد و هر کسی ممکن است در زندگی وابستگی به دیگران داشته باشد.

   مسئله اینجاست که این وابستگی در مسیر صعودی و رو به جلوی حتی فرد موفق نیز نباید نقش گسترده ای داشته باشد، ما می توانیم حمایت خانواده خود را در زندگی داشته باشیم، اما وابستگی از سن جوانی به بعد به هیچ عنوان درست و مناسب شخصیت یک فرد کامل و بالغ نیست.

   او حالا تفاوت بد و خوب را تا حد زیادی می داند و می تواند بدترین ها را از بهترین ها تشخیص دهد و ضرب المثل مشهور هر کس به امید همسایه نشیند گرسنه می خوابد به ما نشان می دهد که همیشه از سوی دیگران انتظار کمک نداشته باشید.

نتیجه گیری:

   این وابستگی می تواند اعتیاد کاری برای شما به وجود آورد و به طوری که احساس کنید دیگر راه فراری نیست و در تله ای که روزگار برای شما ساخته است گیر افتاده اید و راه پیروزی نیز به روی شما بسته است.

انشا درباره ضرب المثل سری که درد نمی کند دستمال نبند

تاریخ انتشار : ۲۴ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا ضرب المثل سری که درد نمی کند دستمال نبند

مقدمه:

تفاوت هایی میان تشخیص یک اتفاق تلخ برای انسان و دیگر موجودات وجود دارد و آن هم بیان این درد و مشکل است که احتمالا همه شما هم درباره آن اطلاعات زیادی دارید، البته که افراد وقتی بیمار می شوند بلافاصله به دنبال راه چاره هستند و حتی برخی پیگشیری پیش از درمان می کنند تا به دردی سخت مبتلا نشوند.

تنه انشاء:

هر کسی می تواند از این ضرب المثل در شرایطی استفاده کند که درگیر یک مسئله بسیار ساده شده است و احساس می کند که درد و یا حتی مشکلات زیادی را پیش و رو خواهد داشت، در این شرایط از ضرب المثل سری که درد نمی کند دستمال نبند استفاده می کنند و حتی اگر در معنی آن نیز نگاه عمیقی به این مسئله داشته باشیم، می گوید که وقتی شما هنوز به مشکلی نرسیده اید و یا این که اتفاقی برای شما رخ نداده است، نباید نسبت به آن عکس العملی از خود نشان دهید.

مانند کسی است که هنوز درگیر بیماری تب نشده و از دارو های درمان این مشکل استفاده می کند و مدام ترسی در وجودش نهفته است که حس می کند ممکن است درگیر یک بیماری خیلی سخت و عجیب گردد.

شخصیت انسان ها متفاوت است و هر کسی فکر می کند که وقتی دچار مشکلی می شود باید هر چه زود تر راه حل آن را بیابد. بعلاوه این که واقعا سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند که می تواند حتی باعث سردرد مجدد شود در صورتی که شاید از قبل هم وجود نداشته باشد.

نتیجه گیری:

عده ای نیز این ضرب المثل را حتی در کاربرد های خارج از بیماری استفاده می کنند و البته عمده استفاده آن نیز در همین زمینه بوده و بسیار نیز تلخ است که اگر شخصی قادر به حل مشکلات خود در اسرع وقت باشد و شخصی نیز حس کند که ممکن است این مشکل برای او به وجود آمده اما قادر به انجام کار خاصی نباشد.

انشا درباره جمله معروف در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است

تاریخ انتشار : ۲۳ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا ضرب المثل در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است

مقدمه:

بیان این موضوع که وقتی مسئولیت انجام کاری به فرد نابلد و ناشایست سپرده می شود و عده زیادی از این وضعیت ناراحت هستند، عموما از ضرب المثل در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است استفاده می کنند که نشان دهنده لیاقت کم این شخص است و او باید جایگزین فرد دیگری شود.

تنه انشاء:

فردی در یک زمینه فعالیت و یا عرصه خاص حضور ندارد و عده دیگری جایش را می گیرند و سعی می کنند کاری که او انجام داده است را انجام دهند و در واقع تمام تلاش فرد حدید این است که جایگزین شخصیت قبلی شود، اما برایش کیفیت کاری که انجام می دهد مهم نیست و همین طور پیش می رود و بسیاری از ساخته های قدیمی را نیز به دست نابودی سپرده و مشکلات زیادی را ایجاد می کند.

درباره این ضرب المثل نیز باید بگویییم که وقتی در یک عرصه خاص، رقیبی وجود نداشته باشد، ضعیف ترین شخصیت از هر نظر نمی تواند به آن مقصد که برای بسیاری مشخص بود دست یابد. اما طوری رفتار می کند که انگار همه چیز وابسته به اوست و او نقش اول را بازی می کند و می تواند هر کاری که می خواهد انجام دهد و در واقع قدرت در دستان اوست.

عموما افراد دیگر وقتی جایگزین غیرمنطقی و نامناسبی را برای یک شخص دیگر می بینند، از ضرب المثل در حوضی که ماهی نیست قورباغه سپهسالار است در جملات خود استفاده می کنند.

نتیجه گیری:

به بیانی دیگر باید بگوییم که شما یک شخص را در جایگاهی که حق او نیست می بینید، از طرفی رقبیبی نیز نداشته و می تواند به راحتی در این راه تنها کسی باشد که امکان انجام هر کاری را خواهد داشت، او سعی می کند که دست به برخی کار های بزرگ بزند که از نظر دیگران فرد مناسبی برای این کار به نظر برسد، اما هنوز هم این ضرب المثل برای او بکار گرفته می شود.

انشا جمله و ضرب المثل مشهور سالی که نکوست از بهارش پیداست

تاریخ انتشار : ۲۲ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا ضرب المثل سالی که نکوست از بهارش پیداست

مقدمه:

عده زیادی هستند که وقتی کاری را شروع می کنند و در بخشی از آن به مشکلی برمی خورند می خواهند ابراز ناراحتی و اندوه خود را به گونه ای بیان کنند و اعلام کنند که این مشکل از همان ابتدا همراهشان بود و آن ها را آزار داده و باعث مشکل می شد.

تنه انشاء:

البته که ضرب المثل مشهور سالی که نکوست از بهارش پیداست کاملا دقیق به ما این مسئل را خاطر نشان می شود که وقتی سالی از همان ابتدا که بهار فصل نخستش است بد شروع می شود، قطعا آینده و پایان بسیار بدی نیز خواهد داشت و حتی در ادامه ممکن است مشکلات بیشتری نیز رخ دهد و وضعیت زندگی نیز بدتر شود.

شروع یک سال می تواند برای ادامه آن تصمیم گیری کند که البته از برخی جهات نمی توان این ضرب المثل را به کار برد و البته آن را درست دانست. چون ما می توانیم تصمیمات خود را دگرگون سازیم و خودمان را محکوم به شکست نکنیم.

در مورد این مسئله نیز خیلی دقیق باید گفت که کسی نمی تواند منکر این مسئله شود که یک شروع تلخ می تواند مشکلات و گرفتری های زیادی را به بار آورد. اما به این معنی نیست که صرفا ادامه مسیر نیز می تواند همانقدر بد و سخت و موفقیت دور از ذهن باشد.

نتیجه گیری:

به انضمام تمامی این مسائل شروع یک کار جدی باید به صورت کاملا برنامه ریزی شده و صحیح انجام شود؛ در غیر این صورت قطعا انگیزه ای برای ادامه کار وجود نخواهد داشت و نگرانی های زیادی نیز برای انسان به وجود می آید که ممکن است حتی به بدبینی ختم شود و سبب گرد که ما از انجام این کار تا انتها منصرف شویم و قطعا هیچ نتیجه خوبی در کار نخواهد بود.

انشا درباره جمله دانا هم داند و هم پرسد نادان نداند و نپرسد و معنی اش

تاریخ انتشار : ۲۱ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا ضرب المثل دانا هم داند و هم پرسد نادان نداند و نپرسد

مقدمه:

قطعا بار ها شنیده ایم که افرد باهوش و دانا هر چقدر که می دانند باز هم به دنبال کسب علم هستند و هیچ گاه از این شرایط خسته نمی شوند و همواره در پی آموختن هستند و ترجیح می دهند علوم خود را گسترش داده و به سوی کسب بی نهایت حرکت کنند، در صورتی که در نادان برعکس است.

تنه انشاء:

فرد نادان ممکن است مسئله ای را آموخته باشد اما به تدریج ترجیح می دهد که مدام از آن استفاده کند و برای او نهادینه شده است که کسی بیشتر از او نمی داند و او دانا ترین در این زمینه است، حتی ترجیح نمی دهد که اطلاعات خود را بروزرسانی کند و از علم خود در جهتی درست استفاده کند.

ضمن این که باید بدانیم وقتی فردی دانا است مدام به دانسته های خود شک کرده و در پی این است که بیشتر بدست آورده و برای این کار خود را دانا نمی داند و چه بسا روی اعتماد به نفس او نیز تاثیرات منفی داشته باشد و باعث شود او به هر چه که تاکنون به عنوان علم بدست آورده است شک کند.

ضرب المثل دانا هم داند و هم پرسد نادان نداند و نپرسد نیز دقیقا به همین مضمون اشاره دارد، این که بسیاری از افراد وقتی می دانند باز بیش از همه کنجکاو هستند و می پرسند، اما نادان به همان چند خط و چند روز که تجربه کوتاهی کسب کرده است بسنده می کند.

نتیجه گیری:

انسان ها مدام خود را با یکدیگر مقایسه می کنند و هر کسی سعی می کند علم خود را به رخ دیگران کشیده که این مسئله به خوبی خود بد نیست، زمانی منفی است که فرد اشتباهات مختلف خود را گردن نگرفته و از آن ها فرار کند و سعی کند خود را دانای بی اشتباه نشان دهد و در صورتی که هیچ انسانی نمی تواند این گونه باشد.

انشا درباره جمله خود را به کوچه ی علی چپ زدن

تاریخ انتشار : ۲۰ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

پایه یازدهم انشا ضرب المثل خود را به کوچه ی علی چپ زدن

مقدمه:

درک این که یک شخص آیا واقع نادان است و یا این که در شرایط خاصی خود را به کوچه ی علی چپ می زند عموما بسیار سخت است و عده ای نیز این دو را نمی توانند از یکدیگر تفکیک کنند و تفاوت خاصی نیز برای آن در نظر گرفته نمی شود، عده ای نیز احساس می کنند که وقتی کسی خود را درگیر برخی مسائل عجیب می کند نیز در واقع از این ضرب المثل پیروی می کند.

تنه انشاء:

ضرب المثل خود را به کوچه ی علی چپ زدن بیان صحیحی از این مسئله است که یک فرد با هوش بالا برای دست یابی به هدف خاص و یا تبرئه شدن از یک طیف خاص، مسیری عجیب را انتخاب کرده و یا در مورد نکته و مسئله ای اظهار ندانستن می کند تا به آن چیزی که در ذهن خود ترسیم کرده است برسد. ضمن این که مسیر موفقیت او زمانی خطرناک خواهد شد که دیگران در مورد این تصمیم او به یک مسئله مهم برسند و آن هم این است که از قصد خود را به ندانستن زده است.

عده دیگری نیز هستند که شاید این مسئله را با ناآگاهی واقعی یک فرد اشتباه بگیرند، در داستانی مثلا قتلی رخ داده است و عده ای هستند که به عنوان متهم از آن ها نام برده می شود و طوری که انگار همه آن ها در این قتل شریک بوده اند، در صورتی که ممکن است یکی از آن ها به شکلی عجیب خود را به کوچه علی چپ بزند و اظهار ندانستن کند، در واقع این ضرب المثل در چنین شرایطی کاربرد خواهد داشت و چه بسا که او شخص اصلی این اتفاق است.

نتیجه گیری:

گاهی بکار بردن این ضرب المثل نیازمند دقت بیشتری خواهد بود و در هر شرایطی نمی توانیم از آن استفاده کنیم، ضمن این که منظور این ضرب المثل بیشتر به سمت منفی خواهد بود.

نگارش یازدهم درس چهارم گفت و گو بین آسمان و زمین

تاریخ انتشار : ۱۹ ‎شهریور ‎۱۳۹۹

نگارش یازدهم درس چهارم

موضوع: گفت و گو بین آسمان و زمین

به نام آنکه هستی نام از او یافت/فلک جنبش، زمین آرام از او یافت

همه نشسته بودند و به آسمان نگاه می کردند، آسمان بزرگ و بی کران شب‌هایش پر ستاره،روزهایش گاه آفتابی و گاه ابری، گاه عصبانی می‌شود، می‌غرد و اشک هایش را بر سر درختان و گل ها، انسان ها می ریزد. همه به آسمان خیره بودند که زمین به آسمان روی کرد و با چهره ای درهم و با اخم به آسمان گفت: ای آسمان تو چه داری که انسان ها از دیدنت حیرت می کنند ولی به من که تمام اموراتشان را مهیا می سازم توجهی نمی کنند؟ آسمان گفت:این ساده لوحان محو رنگ آبی من هستند. زمین گفت: من که از تو رنگارنگ ترم ودریایی دارم که مثل تو آبی است. آسمان گفت:بله مشکل همین است تو یک رنگ نیستی، در ضمن من از تو بالاترم و انسان به هر چیز هر کس که بالاتر است اهمیت می دهد.

زمین که از سخنان تلخ آسمان ناراحت شده بود آرزو کرد که کاش جای آسمان بود. زمین به آسمان گفت:تو که این قدر پر جذبه، والایی چرا بالای سر من مانده ای؟

آسمان گفت:آخر من برای دست یافتن به لحظه ای غبطه می خورم. زمین با تعجب گفت: به چه چیزی غبطه میخوری؟ آسمان گفت: این که مرا به عقد تو در آوردند و این فاصله از بین می رود و ابری شد و با صدای بلند گریست. زمین که از حال آسمان در تعجب بود دید که انسان های ساده لوح در کلبه ای که بر روی او ساخته بودند پناه گرفته اند.

آری اگر زمین نبود کسی نمی دانست به کجا پناه ببرد ...